برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) هفتاد فضیلت است که هیچیک از اصحاب در آنها شریک نیستند:(5)
پنجاه و هفتم: در یکی از جنگ های رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) بی آب ماند و به من گفت ای علی، نزد آن سخره برو و بگو من فرستاده رسول خدا هستم ، برای من آب روان کن.
سوگند به خدایی که او را به نبوت گرامی داشت پیغام را به سنگ رساندم و در سنگ زائده ای مثل پستان گاو پیدا شد و از هر پستان آب جاری گردید، وقتی این را مشاهده کردم ه خدمت پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) شتافتم و به او خبر دادم، فرمود: ای علی برو و از آن آب بردار و مردم آمدند و مشک ها و آفتابه هاشان را پرکردند. و چهارپایانشان را به آب دادند و خود آشامیدند و وضو ساختند ؛ و خدای عزیز و جلیل مرا به این کار ویژگی داد نه صحابه را.
پنجاه و هشتم: رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) در برخی از جنگ ها در حالی که آب تمام شده بود مرا امر ساخت و فرمود ای علی ظرفی برایم بیار؛ آنرا برایم آوردم و دست راست خود و دست مرا در ظرف نهاد و فرمود بجوش؛ و آب از میان انگشتان ما فرا جوشید و برآمد.
پنجاه و نهم: رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) مرا به سوی (قعله خیبر ) گسیل داشت ، چون به آنجا رسیدم درب قلعه را فرو بسته دیدم آنرا به شدت تکان دادم و از جای کندم و چهل گام پرتاب نمودم و به قلعه در آمدم و « مرحب » و به نبرد من آمد و به من حمله ور شد ، بر او حمله بردم و زمین را از خونش آب دادم، و قبلاً پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) دو تن از اصحاب خود ( ابوبکر و عمر ) را ( بر فتح خیبر) فرستاده بود و آن دو سر افکنده و شرمنده باز گشته بودند.
شصتم: من (عمربن عبدود) که به هزار نفر برابری می کرد کشتم.
شصت و یکم: از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) شنیدم که می فرمود: ( ای علی مثل تو در امت من همچون( قل هوالله احد) است؛ کسی که تو را با دلش دوست بدارد مثل آن است که یک سوم قرآن را بخواند، و کسی که تو را بر دل بخواند و با زبان کمک رسان مثل ان است دو سوم قرآن را بخواند، و کسی که تو را در دل دوست بدارد و با زبان کمک کند و با دست یاری نماید مثل آن است که همه قرآن را بخواند) .
شصت و دوم: آنکه من با رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) در همه صحنه ها و جنگ ها همواره بود و پرچم او در دست من بود.
شصت و سوم: آنکه من هرگز از جنگ نگریختم، و هیچکس به مبارزه من نیامد جز آنکه زمین را از خونش آبیاری کردم .
شصت و چهارم: آنکه برای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) مرغی بریان از بهشت آورده شد و از خدای عزیز و جلیل مسئلت نمود که محبوب ترین آفریدگانش را بر او وارد سازد، و خداوند مرا موفق نمود که بر او وارد شوم و همراه او از آن مرغ تناول نمایم.
شصت و پنجم: آنکه من در مسجد نماز می خواندم و فقیری آمد و چیزی طلبید من در حال رکوع بودم و انگشترم را از انگشتم به او دادم ، و خدای متعال درباره من این آیه را نازل فرمود: ( انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنو الذین یقیمون الصلوه ویوتون االذکوه و هم راکعون ـ همانا ولی و سرپرست شما خداست و رسول او و مومنانی که نماز می خوانند و در حال رکوع صدقه می دهند ).
شصت و ششم: آنکه خدای متعال دوبار آفتاب را برای من برگرداند و جز من برای هیچکس از امت محمد ( صلی الله علیه و آله ) آن را برنگردانده است.
شصت و هفتم: آنکه ( صلی الله علیه و آله ) فرمان داد که در زندگی و پس از مرگ او به عنوان ( امیر المومنین ) خوانده شوم، و این عنوان را به هیچکس جز من اطلاق نفرمود.
شصت و هشتم: رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمود: ( ای علی چون روز قیامت شود صدا زننده ای از عرش الهی صدا می زند: سرور پیامبران کجاست؟ من بر می خیزم، آنگاه صدا می زند سرور اوصیاء و جانشینان کجاست؟ تو بر می خیزی. و رضوان 0 فرشته خازن و نگهبان بهشت ) کلید های بهشت را ، و مالک ( فرشته موکل و برزخ ) کلید های دوزخ را نزد من می آورند و می گویند: خدای متعال به ما فرمان داد است که این کلید ها را به تو تحویل دهیم و از و بخواهیم که آنها را به علی بن ابیطالب بدهی؛ و تو ای علی تقسیم کننده بهشت و دوزخ می باشی.
شصت و نهم: ا ز رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) شنیدم که می فرمود: ( اگر تو ننبودی منافقان از مؤمنان شناخته نمی شدند ) .
هفتادم:رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) خوابید و مرا و همسرم و دو فرزندم حسن و حسین را ـ کنار خود ـ خواباند و عبائی قطوانی بر روی ما افکند، و خدای متعال این آیه را نازل فرمود: ( انما یرید لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ـ همانا خداوند اراده فرموده ست که هر نوع پلیدی را از شما اهل بیت دور دارد و پاکتان سازد پاک ساختنی ) و جبرئیل علیه السلام گفت: من از شمایم ای محمد، و ششمین ما جبرئیل ( علیه السلام ) بود.
نوشته ابویی مهریزی- برگزیده از کتاب نصایح
لیست کل یادداشت های این وبلاگ